محل تبلیغات شما

در روابطمون مراقب حرف هایی که میزنیم باشیم. 

هر حرفی که میزنیم، خواسته و ناخواسته یک انتظار ایجاد میکند، 

و هر انتظار یک امیدواری هست. 

امیدواری برای ادامه رابطه، 

ادامه زندگی، 

تغییر و تحول، 

و. 

اما

قصه تلخ ماجرا از آن جا شروع ميشه که 

خودمون حرف مون رو بهایی بهش نمیدیم. 

یعنی یه حرفی رو فقط میزنیم 

برای لحظه ای دل بدست آوردن 

و بعد اون حرف رو فراموش میکنیم. 

اما نمیدانیم که دلی رو امیدوار کرده بودیم. 

که در نهایت با این کار دلی رو ناامید میکنیم، 

دلی رو میشکنیم. 

امیدی رو ناامید میکنیم. 

رابطه دیگری رو نابود میکنیم. 

و. 

به چه قیمتی. 

واقعا به چه قیمتی. 

مراقب حرف هایی که میزنیم باشیم، 

امیدواری الکی ایجاد نکنیم. 

تا امید کسی رو ناامید نکنیم. 

فقط باور کردن یک جمله، فقط یک جمله ساده، دل من رو برد، 

یعنی بر باد داد. 

تمام درد و رنج هایم تا الان و درد و رنج های آتی که باید تحمل کنم، 

فقط و فقط به خاطر همون یه حرف بود، 

در حالیکه بعداً فهمیدم اونجوري ها هم نبود. 

در واقع،

اگرچه کسی بود و نبود،

جایی برای من نبود. 

فقط به حرف نیست. 

به عمل هم هست. 

بگذریم. 

چون دل این حرف ها حالیش نیست 

وگرنه حال آدمها در روابط اینقدر گرفته نميشد با حرف ها و قول های تاریخ انقضا دار. 

مشکل از تو نبود. 

مشکل از من بود که متوجه نشدم که 

تاریخ انقضای اون حرفت، همون لحظه بود. 

یا نهایتاً همون شب. 

این دل زودباور، باورش شد که قراره بمونی با دل من. 

میدونم حتی این حرفامو بهت بزنم، 

بهم خرده میگیری 

یا مسخره میکنی 

یا میگی حرف ده قرن پیشه. 

بگذریم، 

هر چند گذشتن برای من ساده و آسون نیست. 

که اگر بود، 

ده ها بار به خاطر جفای تو 

گذشته بودم. 

کسی از رنج بردن خود و یا دیگران لذت نمیبرد. 

مسئله اینه که هنوز این دل لعنتی باورش نشده. 

باورش نشده که. 

ولش کن. 

خودم دیگه خسته و ذله شدم. 

این دل دست نمیکشه. 

خودم دیگه توان و حوصله ای ندارم 

برای هیچ کاری و چیزی. 

فقط کورسویی ته دلم هست که اوضاع دلم بهتر خواهد شد. 

اون هم مرهمی جز گذر زمان نميتونه کمک کنه. 

البته اگه این زخم هی با حرفی و حدیثی تازه نشه. 

مراقب حرف هایی که میزنیم باشیم. 

گاهی اوقات با حرفمان، 

دلی بدجور میشکند. 

طوری که انگیزه ای برای زندگی نمی ماند. 

عمری میسوزد، 

حتی در حد چند ماه و چند سال. 

کاش آن حرفت را هرگز نمی گفتی. 

یا نمیشنیدم. 

نميدانم چه قصدی داشتی با آن حرف. 

ولی هر چه بود 

در واقعیت، اولویت با کسان دیگری بود، نه من. 

سادگی کردم و باورم شد. 

که تقصیر خودم بود. 

وارد بازی شدم که بازنده اش از اول مشخص بود، 

اما فکر میکردم داور که تو باشی هوای منو داری. 

هوامو که نداشتی که هیچ. 

بارها چه حرفها که نزدی. 

حرفهایی که شنیدنش اونم از تو برایم خیلی سنگین و عذاب آور و دل شکننده بود. 

متاسفانه فراموشم نميشه. 

نميدونم تاوان چیه این درد. 

امیدوارم زندگی ات همیشه شاد و پر از حضور خدا و امید باشه 

تا نیازی به بودن چون منی برای لحظه ای نباشه،

که برای بودنم حرف هایی بزنی که. 

همون حرف هایی که آدمو امیدوار میکند. 

ولی بعدش. 

ناامید. 

امیدوارم، هرگز امید کسی ناامید نشه. 

هرگز. 

چون امید تنها و آخرین چیزی هست که هر آدمی برای زندگی داره. 

دوستدار تو. 

 

تاوان خوش باوری؛ زود باوری...

وقتی تاب و تحملت تموم میشه...

برای تو که دوستت دارم...

حرف ,رو ,  ,دل ,هایی ,امید ,حرف هایی ,هایی که ,رو ناامید ,که میزنیم ,لحظه ای

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

شرکت فنی مهندسی شایان توسعه البرز آموزش مطالب جغرافیایی